ziba

به نام خالق زیباییها

 
 

خداوندا
ارسال شده در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, - 10:12

خداوندا

مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن

تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم

آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم

آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم

 


نويسنده nasim

 


خداوندا
ارسال شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, - 7:12

 

 



در این بازار آشفته ی دنیا
که هیچ کس چیزی به جز لذت های زودگذر دنیایی را نمی بیند
این دل آشفته ام را از آن خود گردان، و نگذار به راهی بروم که دیگران می روند
نگذار کاری کنم که دیگران می کنند و چیزی را بنگرم که دیگران می نگرند
کاری کن چیزی را بیبینم و کاری را انجام دهم که تو دوست داری
و موجب خوشحالی تو می شود تا آنجا که لبخند بر لبهایت بنشیند خداوند مهربان

 

 


 

 

 


نويسنده nasim

 


خوشبختی
ارسال شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, - 11:25

كودكي از خدا پرسید: خوشبختی را کجا میتوان یافت؟ 

خدا گفت: آن را در خواسته هایت 
جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم ...

با خود فکر کرد و فکر کرد، گفت: اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم، خداوند به او داد گفت: اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم، خداوند به او داد، اگر ... اگر ... و اگر ... 

اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود، از خدا پرسید: حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.

خداوند گفت: باز هم بخواه، گفت: چه بخواهم؟ هرآنچه را که هست دارم! 

گفت: بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی. 

و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند، و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد.

رو به آسمان کرد و گفت: خدایا خوشبختی اینجاست، در نگاه و لبخند دیگران ...
 


نويسنده nasim

 


زندگی...........
ارسال شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, - 8:46

بخـنــد

    هــرچـنــد

           غـمـگینــی

   بـبخــش

       هــرچـنـد

              مـسکینـــی

 فـرامـوش کــن

         هــرچـنــد

                دلــگیــــری

                 

زیستــن اینــگــونـــه زیـبـاسـت   ...

 بخنـــد

     ببخــش

         و فرامـوش کـــن

  هــرچـنــد میدانم ...

آســـان نــیســـت.

  جملات زیبا گیله مرد

 



نويسنده nasim

 



ارسال شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, - 8:45

نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند؛

من از سکوت موریانه ها می ترسم ...!

 

مرجان سرخ


نويسنده nasim

 


قدر بدان
ارسال شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, - 8:42

یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،

قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:

می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی ...

جملات زیبا گیله مرد


نويسنده nasim

 


روشنفکر
ارسال شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, - 8:40

این روزها میزان روشنفکر بودن برخی مدعیان را باید از تعداد پشه هایی که بخاطر روشنایی مخ شان دور سرشان تاب می خورند دانست ...

               جملات قشنگ


نويسنده nasim

 


دو تصویر متحرک جالب
ارسال شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, - 10:52

مثلا قرار بود این پسر از بالا دیوار برروی توپ بپرد اما در اندازه گیری اشتباه کرد و به بدترین شکل ممکن با زمین برخورد کرد…

زمین افتادن

این خانم مانکن درحال راه رفتن به سبک مخصوص مانکن ها بود که پاهایش بهم گره خورده و سپس….!

زمین افتادن


نويسنده nasim

 


رویای من
ارسال شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, - 8:44

 عکس   متن کوتاه عاشقانه پرسوز و گداز

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است

چشمانم غرق در اشکهایم شده ….
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…


نويسنده nasim

 


مهم نبودن من است
ارسال شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, - 8:41

بارالها …
“زخم”ها ، “رحم” میخواهند …
فقط این دو نقطه را بردار …
.
.
میان آن همه الف و ب و مشق دبستان … آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …
.
.
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺭﺍﺯﻳﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ !
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ !
.
.
درد یعنی : مدتی هست که نیست …
.
.
می خواستم بمانم ، رفتم …
می خواستم بروم ، ماندم …
نه رفتن مهم بود و نه ماندن ؛ مهم من بودم که نبودم …
.
.
کاش میشد صداها رو هم کنار عکساشون قاب کرد روی دیوار …
.
.
سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی … او از نژاد جاده باشد و رفتنی …
آری روزها گذشت ؛ همان شد : او رفت و من شکستم … .
.
به حساب خیالبافی ام نگذار …
اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما …
.
.
این روزها چه قدر دلم هوای آن روزها را کرده …
.
.
می گویند لیاقت نداشت ، نمی دانند که تو فقط دوستم نداشتی … همین !!!
.
.
این روزها پر طرفدارترین بازی در بین آدمها ، بازی با “احساسات” است !!!
.
.
زندگی نوشتنی زیاد داره  اما گاهی هیچی پیدا نمی کن بنویسی جز … سکوت …
.
.
چشمانم را به نابینایی میفروشم تا کسی را که دوست دارم با دیگری نبینم …
.
.
این روزها پرم از لحظه هایی که دوستشان ندارم …
.
.
کاش میان خستگی هایم یکی آهسته می گفت : “خسته نباشی”
.
.
من احساس کرده ام رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زد اما سکه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند …
.
.
پاییز فصل رسیدن انارهای سرخ است و انار چه دل خونی دارد از رسیدن …
.
.
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست … من هم هستم … اما “قسمت” نیست !
.
.
نمیدانم “فرهاد” ازچه می نالید ؟؟؟ او که تمام زندگی اش “شیرین” بود !؟!؟!
.
.
انگشت نمای مردم شهر شده ام …
شیرین ندیده اند که تیشه به دست بگیرد و به سمت بیستون برود !
.
.
دیگر احتیاط لازم نیست ؛ شکستنی ها شکست …
.
.
مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم اما تا دلت بخواهد همدرد دارد داغِ تمامِ نوشته هایم …
.


نويسنده nasim

 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد