ziba

به نام خالق زیباییها

 
 

بدشانس ترین آدم حتی لحظه خودکشی
ارسال شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, - 23:39

بد شانس‌ ترین آدم حتی لحظه خودکشی (عکس)


نويسنده nasim

 


عکسهای بامزه این زن قبل و بعد از باربی شدن
ارسال شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, - 22:32

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

عکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدنعکس های دیدنی این دختر قبل و بعد از باربی شدن

 

 


نويسنده nasim

 


اوج نامردی رفیقان
ارسال شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, - 22:29

اوج نامردی را ببینید / رفیقم رفیقای قدیم (عکس)


نويسنده nasim

 


جملات کوتاه و زیبا
ارسال شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, - 12:53


زیبا ترین جملات, جملات عاشقانه زیبا, مطالب خواندنی جالب

عیار واقعی بودن تصمیم ان است که دست به عمل بزنیم>>> انتونی رابینز

 

اجازه نده ترس تو را فلج سازد>>>مارک فیشر

 

افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی نمیرسند>>>مارک فیشر

 

منشا همه بیماریها در فکر است>>> ژوزف مورفی

 

رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است>>>انتونی رابینز

 

چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد امد>>>ژوزف مورفی


افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند که شرایط ازارشان دهد>>>مارک فیشر

 

افرادی که زمان را در انتظار شرایط عالی از دست میدهند هرگز موفق نمیشوند>>>مارک فیشر


اعمال ثابت ما سرنوشت ما را تعیین میکند.>>>انتونی رابیتز


هنگامی که تخیلات و منطق در ضدیت با هم قرار بگیرند تخیلات پیروز میشوند>>> مارک فیشر


وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد>>>انتونی رابینز


ترس را از خود بران و با خود بگو من با نیروی شعور خود قدرت انجام هر کاری را دارم>>>ژوزف مورفی


هر کس از قدرت انتخاب برخوردار است پس سلامتی و شادی را انتخاب کند>>>ژوزف مورفی


قانون زندگی , قانون باور است.>>>ژوزف مورفی


اعتقادات ما اعمال افکار و احساسات ما را شکل میدهد>>>انتونی رابینز


با هر تصمیمی تغییری تازه در زندگی اغاز میکنید.>>>انتونی رابینز


 برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی سپس با اشتیاق شروع کنی>>>مارک فیشر


اگر نمیدانی به کجا میروی به هیچ کجا نخواهی رسید.>>>مارک فیشر


نبوغ در سادگی نهفته است>>>مونزارت


این روشنی هدف است که به شما نیرو میبخشد>>>انتونی رابینز

 

در زندگی شکست وجود ندارد بلکه فقط نتیجه موجود است>>>انتونی رابینز

 

تمام کسانی که ثروتمند شده اند باور داشته اند که میتوانند ثروتمند شوند.>>>مارک فیشر


باور به طور خود بخود به اجرا در میاید>>>ژوزف مورفی

 

نه موفقیت و نه شکست یک شبه ایجاد نمیشود.>>>انتونی رابینز

 

به ضمیر باطن خود به صورت یک هوش زنده و یک یار موافق بنگرید>>>ژوزف مورفی


ترس باعث میشود تا بسیاری از مردم به رویاهایشان نرسند.>>>مارک فیشر

 

زندگی دقیقا به ما ان چیزی را میدهد که به دنبالش هستیم>>>مارک فیشر


نباید مطالب غلطی که از گذشته در ذهن ما برنامه ریزی شده اند حال و اینده ما را تباه کنند >>> انتونی رابینز


آرزوهی هر فرد موجب شکل گرفتن و بقای افکار او میشود>>>هراکلیتوس

 

اندیشه هایتان را عوض کنید تا سرنوشتتان عوض شود.>>>ژوزف مورفی

 

زندگی آماده است تا بسیار بیشتر از انچه تصورش را میکنید به ما بدهد.>>>مارک فیشر

 

تنها کسانی میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند که به قدرت ذهن ایمان دارند.>>>مارک فیشر


نويسنده nasim

 


خدایا
ارسال شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, - 16:52

 

 

 
براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد 
 
 
خدایا! ...

رحمتی کن... تاایمان ،... نام و نان برایم نیاورد! ...

قوتم بخش ،... تا نانم را ،... و حتی نامم را ،

در خطر ایمانم افکنم! ...

تا از آنانی نباشم که ،... پول دین را می گیرند ،

و برای دنیا کار می کنند! ...

بلکه از آنانی باشم که ،... پول دنیا را می گیرند ،

و برای دین کار می کنند! ...

آمــیــن

 


نويسنده nasim

 


سکوت
ارسال شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, - 16:48

 

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...

میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!

اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...

 


 


نويسنده nasim

 


دلتنگ
ارسال شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, - 16:47

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

 

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم



 


نويسنده nasim

 


همیشه....
ارسال شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, - 9:4

خبرگزاری فارس: تصویر ذهنی از خدا و خاستگاه آن

“مصاحبه با خدا”

خدا از من پرسيد: دوست داري با من مصاحبه كني؟

پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشيد.

خدا لبخندي زد و پاسخ داد: زمان من ابديت است، چه سؤالاتي در ذهن داري كه دوست داري از من بپرسي؟

من سؤال كردم: چه چيزي درآدمها شما را بيشتر متعجب مي كند؟

خدا جواب داد:

- اينكه از دوران كودكي خود خسته مي شوند و عجله دارند كه زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوي اين را دارند كه روزي بچه شوند.

- اينكه سلامتي خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست مي دهند و سپس پول خود را خرج مي كنند تا سلامتي از دست رفته را دوباره باز يابند.

-اينكه با نگراني به آينده فكر مي كنند و حال خود را فراموش مي كنند به گونه اي كه نه در حال و نه در آينده زندگي مي كنند.

- اينكه به گونه اي زندگي مي كنند كه گويي هرگز نخواهند مرد و به گونه اي مي ميرند كه گويي هرگز نزيسته اند.

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتي به سكوت گذشت...

سپس من سؤال كردم: به عنوان پرودگار، دوست داري كه بندگانت چه درسهايي در زندگي بياموزند؟

خدا پاسخ داد:

- اينكه ياد بگيرند نمي توانند كسي را وادار كنند تا بدانها عشق بورزد. تنها كاري كه مي توانند انجام دهند اين است كه اجازه دهند خود مورد عشق ورزيدن واقع شوند.

- اينكه ياد بگيرند كه خوب نيست خودشان را با ديگران مقايسه كنند.

- اينكه بخشش را با تمرين بخشيدن ياد بگيرند.

- اينكه رنجش خاطر عزيزانشان تنها چند لحظه زمان مي برد ولي ممكن است ساليان سال زمان لازم باشد تا اين زخمها التيام يابند.

- ياد بگيرند كه فرد غني كسي نيست كه بيشترين ها را دارد بلكه كسي است كه نيازمند كمترين ها است.

- اينكه ياد بگيرند كساني هستند كه آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمي دانند كه چگونه احساساتشان را بيان كنند يا نشان دهند.

- اينكه ياد بگيرند دو نفر مي توانند به يك چيز نگاه كنند و آن را متفاوت ببينند.

- اينكه ياد بگيرند كافي نيست همديگر را ببخشند بلكه بايد خود را نيز ببخشند.

با افتادگي خطاب به خدا گفتم: از وقتي كه به من داديد سپاسگزارم، چيز ديگري هم هست كه دوست داشته باشيد آنها بدانند؟

خدا لبخندي زد و گفت:

فقط اينكه بدانند من اينجا هستم... "هميشه"


نويسنده nasim

 


شعری زیبا در مورد خدا.....
ارسال شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, - 8:51

 

توکل به خدا

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا 

 خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور

بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برف کوچکي از تاج او 

 هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان

نقش روي دامن او، کهکشان 

 رعدو برق شب، طنين خنده اش

سيل و طوقان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب

برق تيغ خنجر او مهتاب

 هيچ کس از جاي او آگاه نيست

هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود 

 از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين

خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود

مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت

مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا 

 از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست

پرس وجو از کار او کاري خداست

هرچه مي پرسي، جوابش آتش است

آب اگر خوردي، عذايش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند

 تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند

کج نهادي پاي، لنگت مي کند 

با همين قصه، دلم مشغول بود 

خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم

در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين

بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعرهايم، بي صدا

در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود

مثل از بر کردن يک درس بود 

مثل تمرين حساب و هندسه

مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله 

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود

مثل صرف فعل ماضي سخت بود

گفتگو با خدا

تا که يک شب دست در دست پدر

 راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا

خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟

گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند

 گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

 با وضويي، دست و رويي تازه کرد

با دل خود، گفتگويي تازه کرد 

 گفتمش، پس آن خداي خشمگين

خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست

فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است

مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني

نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست

حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است

مثل قهر مادر مهربان است

دوستي را دوست، معني مي دهد

قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست

قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست 

 اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر

آن خداي پيش از اين را باد برد

نام او را هم دلم از ياد برد

 آن خدا مثل خواب و خيال بود

چون حبابي، نقش روي آب بود

پله پله تا ملاقات خدا

مي توانم بعد از اين، با اين خدا

دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

سفره ي دل را برايش باز کنم

مي توان درباره ي گل حرف زد

صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مقل باران راز گفت

 با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد

مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند

با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد

با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت

مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:

پيش از اينها فکر مي کردم خدا…


نويسنده nasim

 


خداجونم
ارسال شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, - 18:6

در لحظه عاشقی ، خالق عشق را در نظر داشته باش

باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید . . .

.

.

.

خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا

زمانی که هراس مرگ میدزد سکوتت را

یکی همچون نسیم دشت میگوید “کنارت هستم ای تنها”

.

.

.

دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم ، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم

دانستم

باید تنها شد و تنها ماند تا ” خدا ” را فهمید . . .

.

.

.

میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی

همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم

” خدایا ” دوستت دارم

.

.

.

نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای کوچک پر میشوند

نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با ” خدا “

.

.

.

” خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم

تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم

اما…

تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟

.

.

.

” خدا ” فقط کسی رو به لبه ی پرتگاه زندگیش می رسونه

که میدونه قدرت پرواز رو داره

مشکلات زندگی دلیل پرواز است . . .

.

.

.

” خدا ” برنامه ی زیبایی برای زندگی شما دارد ، نگذارید که شیطان آن را زشت کند  . . .



نويسنده nasim

 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد